پست دوم
من شوکا هستم فرزند کوچک خانواده رستمی...من تو رشته حقوق تحصیل میکنم و به قول خودم میخوام خانوم وکیل بشم و برادرم شایا که خیلی دوسش دارم ولی بعضی اوقات کفر منو در میاره که میگم ازش متنفرم ولی شما جدی نگیرید و مادربزرگ پدریم که من و شایا خانم جون یا خانم بزرگ صداش میزنیم خانم بزرگ بزرگ خاندان رستمیه البته بعد از پدربزرگ مرحومم خدارحمتش کنه و باید بگم که من پدرومادر ندارم چون من در6 سالگی و شایا در 8 سالگی پدر و مادرمونو در یک تصادف با کامیون در راه برگشت به تهران از دست دادیم و من از اون موقع تا الان از رانندگی کردن وحشت دارم ولی شایا نه اون یه ماشین زیر پاشه و هرکجا خواست باهاش میره البته من یه فراری دارم و یه بوگاتی که توی پارکینگ خونمونه البته خونه ما شبیه یک ویلا میمونه خونه ویلایی تو بالاشهر تهران کلا این جا بیشتر روزا مهمونیه ماشین های مدل بالا شراب های گرون و...کلی خونه ویلایی لوکس و آپارتمان های شیک و خیلی گرون دوربرمونه...شایا هم این طرفا یک آپارتمان شیک 10 طبقه برای خودش ساخته و خودشو دوستاش همیشه میرن اونجا حال میکنن خدا میدونه اونجا چ غلطی میکنن حالا بگذریم و حیاط خونمون یه تاب نزدیکه استخرمون که نه خیلی بزرگه نه خیلی کوچیک متوسطه اندازش و 5متر عمق داره و من از شایا یک آتو دارم و اون از من آتو اون رانندگی با ماشین و من شنا شایا هیچ وقت بلد نیست شنا کنه و پا به دریا یا استخر نذاشته چون از خانم بزرگ شنیدم و 3سالش بود دوراستخر خونه داشت بدوبدو میکرد که پاش لیز میخوره و میوفته تو آب و نمیتونه شنا کنه و نزدیک بود خفه بشه که بابا نجاتش داد وگرنه مرده بود و از اون موقع به بعد با این که خرس گنده شده ولی هنوز از آب میترسه داشتم درباره ی حیاط خونمون میگفتم یه تاب سفید دقیقا زیر سایه یه دخت خیلی پیر ولی فوق العاده سرسبز و زیبا که جلوه زیبایی به حیاط میداد و و سایش که روی تاب افتاده بود منظره زیبایی رو درست کرده بو و باغچه پشتمون که پر از گل های زیبا و رنگارنگ که اونجارو صدبرابر زیبا کرده و مش رجب هم باغبونمونه که منم خیلی دوسش دارم واقعا مرد مهربونیه با همسرش انیسه اینجا کار میکنن انیسه جون هم آشپز اینجا با دخترشون(مینا) که کارای دیگه خونه رو انجام میده و ببهترین دوست من تو خونه اونه چون چندسالی ازم بزگتر خیلی خب درکم میکنه و من خیلی دوسش دارم و پسرشون(محمد)هم راننده هست وخیلی باحجب وحیا و من مثل شایا اونم دوست دارم و امیدوارم تو زندگیش موفق باشه همشون موفق باشن!
....................
بعد از این حرفم نذاشتم دیگه حرفی بزنه و با لبخند پیروزی که برلب داشتم وارد اتاق شدم تا آماده بشم.
.............
اینم از پست دوم نمیدونم واسه زیبایی این دکمه تشکر رو گذاشتن یا نه؟ای بابا روی اون بدبخت کلیک کنین خاک نخوره ایشــــــ
تایپیک نقـــــد