loading...
رمان تو یا خانواده | atieye80 کاربر انجمن
atieye80 کاربر انجمن بازدید : 0 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

سلام سلام همگی خوبین؟اینم از پست هشتم بالاخره رفتیم صفحه 2
دست جیغ هورااااااا

داشتم جزوه مو مرور میکردم که مینا با لبخند وارد اتاق شد چون در اتاق باز بود در نزد ینی اگه در اتاقت باز باشه باید شخصی که میخواد بیاد پیشت نباید در بزنه؟عجبا
مینا_سلام بر خانوم درس خون
_سلام درس خون کجا بود کنفرانس دارم
مینا_آها...راستی شوکا کارت که تموم شد یا هروقت وقت کردی بیا اتاقم میخوام باهات حرف بزنم
_باشه
مینا با گفتن موفق باشی از اتاق بیرون رفت و من رو با کلی کنجکاوی تنها گذاشت...فضولی هم عالمی دارم با صدای کریستینا به موبایلم خیره شدم چشام درد گرفت از بس به برگه خیره شده بود وسایلمو جمع کردم و گذاشتم توی کشوی عسلیم و موبایلو از روش برداشتم و بهش خیره شدم اسم فرنوش روی صفحه موبایلم چراغ میداد برقرار تماس رو زدم و اولین چیزی که شنیدم صدای پر از استرس فرنوش بود:
فرنوش با استرس_سلام ش...شوکا خوبی؟
_ممنون خوبم اتفاقی افتاده حس میکنم حالت خوب نیست
فرنوش در حالی که سعی میکرد جیغ نزنه گفت:
فرنوش_وایییییی شوکا میدونی چ شده؟واسم خواستگار اومده باورت میشه؟
_اِاِاِاِ؟؟؟راست میگی چ خوب حالا کیه این آقا پسر گل؟
فرنوش_همین فرزاد هم ترممون که انتقالی گرفته اومده دانشگاه تازه
_جدی؟؟؟خب چیز زیاد عجیبی هم نیست با اون نگاهاش داشت غورتت میداد بعدش بدبخت نتونست طاقت بیاره اومد خواستگاریت...خب جواب تو چ هست؟
فرنوش_نمیدونم شوکا استرس دارم به ماندانا زنگ زدم خطش خاموش بود شوکا نمیدونم باید چ کنم؟
_خب.......
فرنوش با عجله_خببببب؟
_ببین به نظر من برو با پسره بیشتر آشنا شو حالا تو که گفتی بیشتر فک کنم فردام باهاش کلاس داریم باهاش یکم بحرف بعدم درباره ی خودش و خانوادش اطلاعات جمع کن اگه شخصیت پسره باهات جور بود که لی لی لی ولی اگه نبود که هیچی!!
فرنوش_چرا من باید همیشه واسم خواستگار بیاد؟
_چون خوشملی عزیزم
فرنوش_من از میترا هم خوشگلترم؟
قیافه میترا رو تصور کردم موقعی که دیده بودم موهای مجعد رنگ شده بلوند رو از شالش زده بود بیرون و دماغ عملی قد متوسطه چشمایی متوسط نه خیلی درشت نه خیلی ریز مژه های معمولی و لبایی خوش فرم نه قلوه ای نه نازک خوب بود فرنوشم با موهایی طبیعی به رنگ عسلی و چشمای عسلی رنگ که با موهاش هم خونی داشت و بینی قلمی کوچیک که به صورتش میومد و قاب صورتش بود و چشمایی درشت و مژه های برگشته بلند و فوق العاده زیبا که خدادادی بود ، رنگ پوستش سفید و موهای لخت ، ابروهای کمونی،لبای قلوه ای خب فرنوش خوشگلتر از میترا بود!!!
_خب تو چطور مگه؟
فرنوش پشت تلفن آهی کشید و زیرلب گفت:
فرنوش_پس چرا میلاد من رو انتخاب نکرد؟
_شنیدم چ گفتی
فرنوش_جدی؟خب راست میگم من همه چی تموم بودم اون میره با یه دختره بدترکیب
_فریییی به تو چه این سلیقه میلاده تازشم اون میترا رو دوست داره الان یک ماه از نامزدیشون میگذره ولی تو هنوز قبولش نگردی مانی چند دفعه بهت هشدار داد ولی کو گوش شنوا
فرنوش_باشه باشه قبول اون میترا رو دوست داره و منو فقط به چشم دخترعمش میبینه ولی پس احساسات من چی؟
_فری.......
فرنوش_کافیه من باید برم مامان داره صدام میکنه بعدم برم یکم بخونم فکرمو مشغول کنم
_باشه...راستی میخوام فردا برم پیش حسین جون ببینم چیزی میدونه و میدونم که همه چیرو میدونه خب من برم روز خوش
فرنوش_اوهوم موفق باشی بای
_بای
قطع تماس رو زدم و خودم ولو کردم روی تخت خب فرنوش که حال درست حسابی نداره چیجوری ماندانا رو پیدا کنم چند وقتیه خبری ازش نی موجود خبیث معلوم نیست داره چ میکنه یاد مینا افتادم که گفت کارم منم بیکار بودم بخاطر همین از اتاق بیرون اومدم راهرو ساکت بود فوضولیم گرفت ینی شایا ج میکنه ماشینشو تو حیلط دیده بودم رفتم سمت اتاقش که محمد خندان از اتاق بیرون اومد و گفت:
محمد_باشه بابا تسلیم
بعد غش غش خندید ولی تا من رو دید خندشو جمع کرد و گفت:
محمد_سلام شوکا خانم
_سلام حالتون چطوره آقا محمد؟
محمد_ممنون
_خیلی خب من دیگه برم خدانگهدار
محمد سر تکون داد و لبخند زد فک کنم میخواست چیزی بگه ولی نگفت و جلوی خودشو گرفت کلا حرفای من و محمد "سلام خوبین خیلی ممنون خوانگهدار"بیشتر از اینم حرف نمیزدیم ولی شایا خیلی با محمد خوب بود و با مینا سرسنگین خب پسره من دختر خیلی با هم تفاوت داریم!
رفتم تو اتاقم و منتظر شدم که محمد از پله ها بره پایین وقتی رفت سریع هجوم بردم به سمت در اتاق شایا و بدون در زدن وارد شدم:
_سلام بر داداشی خودم خوبی؟
شایا سرش تو لب تاب بود اول متوجه نشد سلام کردم یا اصلا وجود دارم ولی کم کم متوجه ام شد و گفت:
شایا_سلام در زدن بلدی؟
_آره ولی پیش تو بلد نیستم تو هم همچین بلد نیستی

شایا_میگم کم پیدایی بچه تر بودیم همش دوربرم میپلیکیدی ولی الان بخاری ازت نمیاد
تایپیک نقــــــــد


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 68
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 20
  • بازدید کلی : 77